پاییز است و سرد ولی این سرما، سرمای پاییزی نیست. گوش کن این صدا، صدای باران نیست که میبارد؛ صدای رگبار گلوله هاست. بببن این رنگ سرخ انار نیست که پاشیده شده به لباسهایمان، رنگ خون است. خون برادران و خواهرنمان. ببین این بوی گلهای مریم نیست که در هوا پیچیده، بوی گازهای اشک آور است. چشم ما خیس است از نبود عزیزانمان. اشک آور هم نزنند مگر این گریه بند میآید؟ قلبمان خون است از تیرهای شما. پاییز است و سرد. انگار که گرد غم و مرگ پاشیده اند به چهرهی این شهر و دیار. مگر پاییز نیست. مگر نباید بر روی برگ های زرد و نارنجی ریخته شده بر کف خیابانها قدم میزدیم. مگر منتظر گاری پیرمرد بر سرچهاراه نبودیم که با باقالیهایش شبهای سرد ما را گرم کند؟ ۱۲ آبان ۱۴۰۱ مجتبا :: موضوعات مرتبط:
موجِ نارنجی،
آنچه از دل برآید
:: برچسبها:
پاییز۱۴۰۱,
روزنگاری,
سرخ به رنگ انار محرمانه...
ما را در سایت محرمانه دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : confidentialo بازدید : 78 تاريخ : شنبه 1 بهمن 1401 ساعت: 3:00